کد مطلب:224173 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

انتخاب محل قبر
چون به قبه هارون رسیدیم كلنگ داران در پشت سر هارون خواستند قبری بكنند هر چه كلنگ زدند ذره ای از خاك جدا نشد - مأمون گفت می بینی زمین چگونه امتناع می نماید از حفر قبر او؟!

گفتم به من امر كرده كه یك كلنگ پیش روی هارون بزنم قبر ساخته ظاهر می شود مأمون گفت بسیار عجیب است. اما از ابوالحسن علی بن موسی الرضا هیچ امری غریب و عجیب نیست!!

ای هرثمه آن چه به تو دستور داده عمل كن - هرثمه گفت من كلنگ را گرفتم در جانب قبله هارون به زمین زدم به یك كلنگ زدن قبری كنده و در میانش ضریحی ساخته پیدا شد - مأمون گفت ای هرثمه او را در قبر گذار گفتم به من امر كرده او را در قبر نگذارم تا امری عجیب ظاهر شود گفت بسیار خوب هر طور دستور فرموده عمل كن - هرثمه گوید آبی سفید در آن میان ظاهر شد قبر را پر كرد بعد ماهی بزرگی به طول قبر پدیدار گردید پس از لحظه ای آن ماهی ناپدید شد و آب به كلی نابود گردید. آن گاه خواستم جسد شریف را در میان قبر سرازیر كنم بدن مبارك خودبه خود در قبر قرار گرفت و پرده سفیدی بر روی قبر قرار گرفت من دیگر قبر را نمی دیدم نفهمیدم چه شد و كی آن جسد طاهر و طیب را به قبر برد - مأمون به حاضرین گفت خاك روی قبر بریزید گفتم فرمود خاك نریزید گفت پس چه كسی قبر را پر می كند - گفتم صبر كن ببین چه خواهد شد مردم همه چشم بر آن آرامگاه ولایت دوخته ببینند چه خواهد شد - در این حال دیدیم قبر پر شد و از زمین بلندتر گردید و مردم متفرق شدند.